خاطره ترم چهار کاردانی دانشگاه شاندیز قسمت1
این ترم ترم شکوفایی من در دانشگاه شاندیز بود به طوری که در این ترم تقریبا به تمام اهدافم دست پیدا کردم!
در سایت دانشگاه شاندیز نوشته بود اطلاعیه تشکیل تیم بسکتبال موسسه.
و بنده هم طبق خواندن این اطلاعیه به امور دانشجویی دانشگاه مراجعه نمودم.
در ابتدا ازم پرسیدند سابقه و مقام داری؟ در پاسخ گفتم عضو تیم باشگاه استان قدس(داریوش استار) هستم.
بعد کارت بیمه که باشگاهم را نشانشان دادم. گفتند تماس میگیریم.
خلاصه بعد از دریافت پیامک به محل تمرین رفتم.
سالن حامد جنوبی سجاد نزدیک خانه مون بود و سریع خودم را به محل رساندم.
یکی از بچه هنا اسمش رضا مومن زاده بود به مربی تیم که اقای مسعود منفرد بود اسم بازیکنان و تیم باشگاهی ان را معرفی میکرد. رضا در مورد من هم گفت ایشان اقای صفایی هستند عضو تیم باشگاه استان قدس.خلاصه همه بازیکنان را معرفی کرد.
بعد تمرین شروع شد. تمرین اول چون خواست بچه ها اماده بشوند زیکزاک انجام دادیم.
تمرین دوم هم اگه اشتباه نکنم فیگوریت سه نفره بود.
خلاصه ان روز گذشت. روزهای پنج شنبه و جمعه اگه اشتباه نکنم میرفتیم سالن حامد و تمرین میکردیم.
من هم که استان قدس بازی میکردم حسابی فشار سنگیتی تحمل میکردم. مثلا صبح ساعت 9 تا 10:30 استان قدس تمرین داشتم. شب ساعت 20 تا 22 هم باید تمرین دانشگاه انجتم میدادم. به همین خاطر انرژی مو تقسیم بندی میکردم.
خلاصه روزها گذشت تا نوبت به انتخاب بازیکنان رسید.
سه شنبه تیم دانشگاه شاندیز با خراسان مسابقه داشت که در ان تیم دانشگاه شاندیز با نتیجه 83-33 توانست تیم دانشگاه خراسان راشکست دهد. من تو اون مسابقه نبودم.(اسمم برای بازی با خراسان رد نشده بود) ولی از بازی دوم مون یعنی بازی با اسرار اسمم دوباره به لیست مسابقات اضافه شد.چهارشنبه ساعت 4/5 مسابقه با تیم دانشگاه اسرار داشتیم. شماره پیراهن من تو مسابقات دانشگاهی 15 بود. وقتی خودم را به ورزشگاه حامد رساندم داخل رختکن که شدم با استقبال بچه های تیم مواجه شدم . همه از بازگشت من بسیار خوشحال بودند و این مایه افتخار من است که چنین دوستانی دارم. بعد از رختکن خارج شدیم و داخل سالن شدیم. باور کنید نزدیک به 40-50 تماشاگر امده بود. دیدم تیم کادر داوری هم امده و اسامی بازیکنان را روی اسکوبرد نمایش داده. نام من را به این صورت درج نموده اند. amirreza-s 15 باور کنید قبل از مسابقه در تمرین دچار استرسی شدیدی شدم به گونه ای که خیلی هیجان زده شدم . باید حتما در چنین جوی قرار بگیرید تا متوجه منظورم شوید. مسابقه با تیم دانشگاه اسرار اغاز شد. این بازی نفس گیر به 5 کواتر کشیده شد. در این بازی نفس گیر اشتباهات داوری بسیار به چشم میخوردند به گونه ای که اقای منفرد چند بار با داور مسابقه درگیری لفظی پیدا کرد.تیم دانشگاه اسرار بسیار بسیار بازی ناجوانمردانه انجام دادند و فقط بازیکنان اصلی ما را مصدوم کردند. در یک لحظه شماره 6 دانشگاه اسرار الیا را چنان مصدوم کرد که 10 دقیقه روی زمین افتاده بود. خلاصه دانشگاه اسرار سعی کرد فقط با خشونت بازی را ببرد ولی اجازه این کار را به این تیم ندادیم. در کواتر 5 مربی من را فرا خواند و وارد زمین شدم. خیلی استرس داشتم ولی با این حال توانستم در مدت کوتاهی که در زمین بودم در بازی تاثیر گذار باشم و پایه گذار پیورزی تیمم باشم. بازی با نتیجه 48 بر 40 به نفع دانشگاه شاندیز به پایان رسید.مهم ترین اتفاق این بازی اتحاد و همبستگی ما بود. اقای چرانی رئیس امور مالی دانشگاه هم رو نیمکت نشسته بود و دائم میگفت : برایتان تخفیف شهریه دانشگاه در نظر گرفته ام. و این حمایت های معنوی باعث چنین برد درخشان ما در 5 کواتر شد. این بازی نفس گیر دو ساعت و خورده ای به طول انجامید.
در رختکن همه بچه ها از بازی من تمجید کردند و گفتند اگر تو نبودی بازی را میباختیم. تو رختکن همه گفتند : امیررضا. و نام من را به حالت تشویق تکرار میکردند و از این اتفاق بسیار خشنود و راضی میباشم
روز پنج شنبه مسابقه نیمه نهایی داشتیم.
در این روز اقای چرانی رئیس امور مالی دانشگاه به تمام دانشجویان اس ام اس داد و برای حمایت از ما فراخوان دادن.ساعت 6 بازی نیمه نهایی ما یعنی دانشگاه شاندیز با اقبال شروع شد.ما قبل اقبال تو بازی تدارکاتی برده بودیم به همین خاطر در این بازی استرسی نداشتیم.ولی نکته جالب این بازی این بود اسکوبرد مسابقه اسم و فامیل من را اشتباه درج کدر که این نکته ای قابل تامل است.اسمم را نوشته بود arash tavakoli 15 (همون جور که قبلا گفته بودم تو بازی با خراسان اسمم تو لیست نبود.تو بازی با اسرار اسمم به لیست مسابقات اضافه شد. ارش توکلی اسمش برای مسابقات بسکتبال دانشگاه رد شده بود.ولی حضور نداشت. به همین خاطر اسم من دوباره به لیست اضافه شد. ولی داوران این تغییرات در اسامی یادشان رفته بود اعمال کنند.)بر خلاف بازی قبلی که استرس داشتم تو این بازی هیچ استرسی نداشتم و تمرین های قبل از مسابقه فوق العاده بودم.بازی با اقبال شروع شد. تیم دانشگاه شاندیز بازی طوفانی از خود به نمایش گذاشت . ولی ارام ارام دچار غرور کاذب شدیم و نتونستیم بازی های خوب ند وقت اخیر مان را تکرار کنیم. نکته جالب این بود دانشجویان دانشگاه شاندیز نزدیک به 15 نفر بودند و تیم ما را توشیق کردند.در پایان بازی را با نتیجه 61-46 واگذار کردیم . هنگامی که تیم دانشگاه اقبال گل 60 را وارد سبد ما کردند شادی گل عربی انجام دادند(همان شادی گل معروف تیم ملی عربستان در سال 87 ).من از تین شادی گل شان خونم به جوش امد. بعد از بازی تماشاگران تیم دانشگاه اقبال میگفتند :60 تایی ها. این شاندیزه یا طرقبه.واقعا احساس بدی داشتیم به طوری که وقتی بازیکن باشی ان وقت شعار تماشاگران بر علیه تیمت واقعا دبهت بر میخورد. اقای چرانی هم از دست ما ناراحت بود. باور کنید 30 دقیقه بعد از بازی خودمون تو سالن حبس کردیم. خیلی باخت بدی بود. این باخت باعث شد رویای ما برای کسب قهرمانی بر باد برود.اقای منفرد مربی تیم گفت : بازی رده بندی ساعت 4/5 .واقعا روز بدی برای ما بود. اگر اول میشدیم تخفیف شهریه برای ما در نظر گرفته بودن.
جمعه ساعت 4 به ورشگاه حامد رفتیم که بازی رده بندی با دانشگاه اسرار برگزار کنیم. در حاشیه قبل از مسابقه تیم دانشگاه ما از تیم دانشگاه اقبال شکایت کرده بود.(شهاب بازیکن تیم دانشگاه اقبال دانشجوی اخراجی بود.دانشگاه اقبال حق نداشت از بازیکن اخراجی تو بازی با ما استفاده میکرد.)قبل از مسابقه ما پی گیر این بودیم که قضیه شهاب را پیگیری کنیم بلکه ما (دانشگاه شاندیز)به فینال برویم . و با خاوران بازی کنیم. و اسرار هم به طور اتوماتیک سوم شود.ولی شکایت ما به نتیجه ای نرسید.بازی رده بندی با تیم دانشگاه اسرار برگزار شد. باز هم نکته ی جالب این بود همچنان اسکوبرد اسم من را اشتباه نوشته بود.مربی به من گفت: فیکس بازی کنم. باور کنید استرس شدیدی داشتم.بازی شروع میشود. و من هم از ابتدای بازی فیکس بودم. بازی سخت و نفس گیری بود. در ک صحته من خواستم از یک موقعیت نصفه و نیمه استفاده لازم ببرم ولی بازیکن شماره 6 اسرار در یک اقدام غیر اخلاقی دستم را خراشید. این اتفاق از چشمان داور پنهان ماند. تویه چند صحنه دیگر با بازیکن شماره 6 اسرار مشکل پیدا کردم.10 دقیقه از کواتر اول فیکس بودم و تقریبا تواسنتم بازی خوبی از خود به نمایش بگذارم و بعد جای خودم را به علی رمضانی دادم و تعویض شدم.بازی با اسرار تیم ما خوب شروع کرد و بازی پایاپای پیش میرفت. امیر حسین ستاره زمین بود. عماد و محمد هم عالی بودند. بازی پایاپای پیش میرفت. فقط تنها غایب ما الیا بود که تو بازی دوم با اسرار مصدوم شد و تو بازی با اقبال نیامد و این بازی هم غایب بود. اقای چرانی به ما گفتند: خوب بازی کنید الا حاج اقا خل خالی می ایند.(خل خالی رئیس دانشگاه ). اقای منفرد هم تو هر وقت استراحت با ما صحبت میکرد و نکات فنی به ما گوشزد میکرد. این بازی نزدیک به 50-60 تماشاکر امده بود. در نهایت با کمال ناباوری تیم ما با نتیجه 51-49 مغلوب تیم دانشگاه اسرار شد. به این ترتیب دانشگاه شاندیز چهارم شد. اسرار سوم شد. بعد زا بازی اقای چرانی(رئیس امور مالی) به ما گفت: ابروی مون پیش اقای خل خالی رفت. بازی فینال بین دو تیم اقبال و خاوران بود. بعد از بازی رفتیم روی سکو ها لباس مون عوض کنیم.(اخه در کمال تعجب و ناباوری در رختکن قفل بود . و ما ناچار بودیم بریم روی سکو ها لباس عوض کنیم!)راستی یادم رفت بگم کمیته مسابقات از ما عکس یادگاری گرفت.اقای نیازی مسئول کمیته مسابقات موسسه های اموزش عالی صحبت کرد . جالب بود دیدیم در بازی اقبال و خاوران نزدیک به 70-80 تماشاگر امده بود. اگر تماشاگر برای بازی ما می امدن مطمئن باشید ما چهارم نمیشدیم و میتوانستیم مقام اول کسب کنیم. لباس مون پوشیدیم و بیشتر ما بازیکنان تیم شاندیز حسش را نداشتیم بازی فینال اقبال و خاوران ببینیم. در نتیجه ورزشگاه را ترک کردیم. فقط امیدوارم دانشگاه از ما عکس یادگاری گرفته بود عکس هایش تو سایت دانشگاه بیاید و عکس گروهی تیم دانشگاه شاندیز برای تان این جا بذارم. راستی یادم رفت اسامی بازیکنان تیم دانشگاه شاندیز خدمتتان عرض نمایم. عماد شماره 7 .امیر حسین شماره 10. امیرمحمد شماره 8 . الیا شماره پیراهنش یادم نیست.رضا مومن زاده شماره 5.امیررضا صفایی تبار(خودم) شماره 15.سعید اقا گلی شماره پیراهنش یادم نیست.سعید.علی رمضانی شماره 13.سعید شماره پیراهنش 4 .