خلاصه ترم چهار کاردانی شاندیز قسمت دوم
خودمو در دانشگاه نشون بدم!
جالب تر از همه این حرف استاد مدار منطقی خانم برادران به من زد.
سرکلاس گفتند تو هم عضو تیم بسکتبال دانشگاه هستی و هم تو تاتتر دانشگاه پس کی وقت میکنی درساتو بخونی!
خب داشتم میگفتم بعد از این اتفاقات دنبال چالش جدید بودم.
پیش امور فرهنگی رفتم و به انها گفتم من فیلمنامه نویس هم هستم.
میتونم تو تاتر دانشگاه به شما کمک کنم.
انها هم پذیرفتند. گفتند با اقای ... هماهنگ کن.
من ان شخص را پیدا کردم و با او صحبت کردم.
ان شخص به من گفت که بروم دنبال کارگردان . و بروم تاتر دانشکده فردوسی.
من ان روز به دانشکده فردوسی رفتم تا با یک تیر دو نشون بزنم. هم مذاکره برای انتخاب کارگردان و هم
تماشای تاتر.
به در ورودی که رسیدم دیدم تاتر پولی هست. و قیمتش 2000 تومن!
من ان روز کلا خودجوش پول همراهم نبود و به فکر فرو رفتم.
یک شخصی پیدا کردم و به او ماجرا توضیح دادم.
خوشبختانه قبول کرد هزینه منو متقبل شود.
و بدون مشکلی وارد امفی تاتر فردوسی گشتم.
تاتر شروع شد.خلاصه ی تاتر در باره ارث و میراث بود.که مرد پیری فوت کرده و فرزندانش برای ارث میراث
با هم دعوا و جدل کردند!
بعد از تماشای تاتر ابتدا با بازیگرهای تاتر صحبت کردم. انها خواستند بازار گرمی کنند و مبلغی پیشنهاد دادند که بنده مخالفت نمودم و به سپس پیش کارگردان رفتم . و گفتم از طرف دانشگاه شاندیز اومدم. اگر میشه با دانشگاه ما همکاری کنین.
کارگردان داشت به سمت خروجی از تاتر میرفت به من گفت وایستم.
وقتی همه پرسنل تاتر خارج شدند. به من گفت با من بیاید.
سوار ماشین کارگردان شدم. و از دانشکده خارج شدیم.
کاگردان رو به من کرد و گفت من کارگردان ناحیه 6 اموزش و پرروش هستم.
و سابقه تاتر و کارگردانی دارم. مبلغ پیشنهادی من یک ملییون هست.
کارگردان منو تا جایی رساند و من به خانه رفتم.
فردای ان روز ماجرا را با امور فرهنگی در میان گذاشتم. انها گفتند که هزینه زیاد است و نمیتوانیم از پرداخت ان براییم.خلاصه مسئول تاتر خودش یک کارگردان جوانی را انتخاب کرد و تیم تاتر دانشگاه تشکیل شد.
راستی این نکته یادم رفت بگویم که دانشگاه از من خواسته بود فیلمنامه بنویسم. و من دو تا فیلمنامه به ناهای اعتیاد و طلاق نوشتم. و انها را در اخیتار کارگدان گذاشتم که متاسفانه ایشان با عرض پوزش انگار از دماغ فیل افتاده و هی میگفت وقت نکردم فیلمنامه تو بخونم. هر چند که از ارزش کار من کم نمیشود ولی رفتار کارگردان زیبا و شایسته نبود.
بگذریم.روزها تاتر تمرین میکردیم. یک سکانس مربوط به این بود که مثلا ما عده ای دزد هستیم امده ایم خانه فردی پولدار دزدی کنیم. باید تمام حالات را رعایت میکردیم. مثلا باید جستجو میکردیم گنج پیدا شد یا خیر.
سرتون درد نیارم خلاصه اینکه این روزها سپری شد تا تیم برای انتخاب تاتر برگزیده شد.
و من هم جزو تیم تاتر انتخاب شدم.
حالا وراد اتفاق دیگر ترم چهار کاردانی شویم.
راستی بنده در موزیک دستی به اتش داشتم و با نرم افزار اهنگ میساختم. هر چند که کلاس
موزیک نرفته بودم و موزیک اصولی دبنال نکرده بودم. ولی به مراتب کارهایم یا خوب یا بد در می امد.
پیشنهاد من به شما این است که موزیک اصولی یاد بگیرید. منظورم یادگیری نت و انتخاب ساز . حالا هر نوع ساز مثل گیتار و...
تقریبا من موزیک اماتور کار میکردم. هیچ ابایی هم ندارم که اینها را بگویم.
ولی با این حال بعضی کاررهایم میگرفت. در نتیجه خوشبختانه در دانشگاه شاندیز توانستم نسبتا طرفدارانی
برای خودم پیدا کنم که همیشه به این قضیه میبالم.
در اخر خواستم بگویم که در ترم چهار کاردانی شاندیز جشن فارغ التحصیلی برگزار گردید.
اگر دوست داشتید ادامه شو بگویم.